مجبور شدم بنویسم...

فقط عادت کرده ایم...چیزی باید بنویسم.. باید کاغذ را سیاه کنم ..انگار اجبار است..اجبار و من مجبورم .. مجبور شدم بنویسم

مجبور شدم بنویسم...

فقط عادت کرده ایم...چیزی باید بنویسم.. باید کاغذ را سیاه کنم ..انگار اجبار است..اجبار و من مجبورم .. مجبور شدم بنویسم

پشت ویترین



از تو تا من ، از پس این شیشه ها


فاصله ایست دور ..


در خیال جا ما نده ام .. برهنه ای __


عطر تنت __ لمس عریانیت __ در تصوور سیاه و سفیدم ..


شعر هایم بی تو نا تمام می ماند


 کاش زمان بایستد


یا تو را جا بگذارد.


تو را دوست دارم روی همه ی کاغذ های خالی دنیا بنویسم ..


اگر این مشتری های لعنتی بگذارند.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد