مجبور شدم بنویسم...

فقط عادت کرده ایم...چیزی باید بنویسم.. باید کاغذ را سیاه کنم ..انگار اجبار است..اجبار و من مجبورم .. مجبور شدم بنویسم

مجبور شدم بنویسم...

فقط عادت کرده ایم...چیزی باید بنویسم.. باید کاغذ را سیاه کنم ..انگار اجبار است..اجبار و من مجبورم .. مجبور شدم بنویسم

به رنگ عشق

روی خطی ممتد  

 

قدم می زنیم  

 

و می سازیم و می بافیم  

 

رویا  

 

من به رنگ آبی آسمانی و تو همان صورتی  

  

در آغوش هم  

 

برهنه مثل همان روزی که به این دنیا آمدیم  

 

دستهایمان  

 

چشمانت   

 

خواستن  

و خیس شدن  

  

کلمه ای از جنس بوسه  

 

آزاد آزاد  

اینجا من آرامم فقط  

و تو ...

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد