مجبور شدم بنویسم...

فقط عادت کرده ایم...چیزی باید بنویسم.. باید کاغذ را سیاه کنم ..انگار اجبار است..اجبار و من مجبورم .. مجبور شدم بنویسم

مجبور شدم بنویسم...

فقط عادت کرده ایم...چیزی باید بنویسم.. باید کاغذ را سیاه کنم ..انگار اجبار است..اجبار و من مجبورم .. مجبور شدم بنویسم

وجود یا وجود ..

به بارانی که امشب می بارد ..  

به بیان قلم  

سختی و تلخیم  

هنوز نفس می کشم  

و میکشم  

خودم را   

و تکرار را  

به هم می زنم  

می زنم  

شاید خودم را  

به در و دیوار  

و این اجبار  

سخت یا آسان  

سر ناسازگاری دارد با من  

هر شب  

و امشب  

متفاوتم  

دوست دارم این حالم را  

دوست دارم .. دوست دارم ..

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد