مجبور شدم بنویسم...

فقط عادت کرده ایم...چیزی باید بنویسم.. باید کاغذ را سیاه کنم ..انگار اجبار است..اجبار و من مجبورم .. مجبور شدم بنویسم

مجبور شدم بنویسم...

فقط عادت کرده ایم...چیزی باید بنویسم.. باید کاغذ را سیاه کنم ..انگار اجبار است..اجبار و من مجبورم .. مجبور شدم بنویسم

پاییز است


دیریست می گذرد


برگ ها زیر پایم خش و خش  می شکنند 


پاییز است ..


من از اندوه شبی می آییم 


که در آن حسرت کوچ


قلبها رو به سکوت


عشق اما پنهان رو به سقوط


زردی پاییز است ..


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد